فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته کوچولو

1000روز با هم بودن

1392/5/21 10:17
نویسنده : مامانی
900 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزم امروز 1000روزگي تو است گلي كه هر روز بخاطر داشتنش خدا را شاكرم

1000روزه كه خدا نوع ديگه اي از زندگي را برامون رقم زده هزار روزه روزهامون شيرين تر و شلوغتر است

اين هزاره را ميخواستم برات جشن بگيرم چقدر توي ذهنم برنامه چيده بودم حتي ميدونستم چي بايد براي پذيرايي اماده كنم از غذاها و تنقلات و حتي رنگ ظروف اما نشد و نميشه بخاطر خيلي دلائل نگفتني و بزرگترين دليل مشكل كمبود جا

اما عزيزم بدون عاشقانه دوستت دارم و با اينكه بزرگ شدن تو يعني پير شدن من با اينحال مشتاق ديدن آينده تو و بزرگ شدنت  هستم

تنها حسرت من اينه كه چرا نميتونم روزانه هاي با تو بودن را همانطور ي كه هست ثبت كنم نوشتن حق مطلب را ادا نميكنه عكسها جان ندارند و فقط يك لحظه را ثبت ميكنند فيلم ميگيريم اما هميشه در لحظات شيرين با تو بودن دوربين اماده نيست ديروز توي حمام در حال اب بازي و وقتي داشتم بهت اب ميپاشيدم به مامان ميگي تو ميخواي حال منو بگيري و با چنان لحني و حركاتي كه خيلي جلوي خودم راگرفتم نخورمتخوشمزه حالا ان لحظه را چطوري ميشه با همون كيفيت ثبت كردسوال

خداي مهربان از اينكه 1000روزه لطف و رحمتت را به زندگي ما ارزاني داشتي ممنونم و ميخوام سايه اين لطف و كرمت را از زندگي ما برنداري و به همه كسايي كه دوست دارن يك فرشته اسموني توي خانه داشته باشن نظر لطفت شامل حال انها هم بشه و تمام بچه ها  سالم و سلامت زير سايه پر مهر پدر و مادر بزرگ بشن آمين

ادامه مطلب عكسهاي چند روز گذشته فرنيا را ببينين

وقتي نماز ميخوانم عاشق ايني كه بري زير چادر مامان و بخوابي اين از ان لحظه هاي زيبايي است كه تونستم ثبتش كنم تا نمازم تمام شد سريع رفتم دوربين اوردم و ازت عكس گرفتم

زير چادر نماز مامان

يكي از روزهاي ماه رمضان رفتيم افطار بيرون از بين ان همه عكسي كه بابا گرفت فقط اين يكي را تونستم انتخاب كنم همه يا تار بود يا در حال ورجه ورجه روي سر و كله من بودي

افطار ماه رمضان

اين هم تولدي كه فرنيا براي عروسكاش برگزار كرده

مهماني تولد عروسكها

آنا(عروسك فرنيا) داره برامون دست تكان ميدهزبان

تولد عروسكها

بعد از حمام وقتي خانم ني ني ميشود و سردش ميشه عروسكش را ميبينيد كنارش خوابيده فرنيا ميگفت مامان تو مامان مني من هم مامان اين ني ني هستم بگذار ني ني را حمام كنم

بعد از حمام

بي خبر از من رفته سراغ دستمال كاغذي و تمام دستمالها را دراورده تا...

فرنيا درحال شستن ماشين

ماشينش را بشوره ( دقيقا بعد از رفتن كارواش با بابايي) اين ماشين فرنيا جعبه دستمال كاغذي است كه دستمالهاش تمام شده ولي فرنيا هنوز نگهش داشته

ماشين شويي

درحال تماشاي تلويزيون - ان روز بيرون بوديم گلفروشهاي توي چهار راه را ديديم بابايي با شوخي به من گفت ميخواي برات گل بخرم؟ كه فرنيا زود جواب داد اره من ميخوام نتيجه ان گلهاي دست دختري است كه تا خانه و يكي دوساعتي بعد از رسيدن هنوز دستش بود

فرنيا درحال تماشاي تلويزيون

فرنيا و بابايي

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آیلا
22 مرداد 92 10:19
مبارک باشه . ای جانم چه موهای ناز نازی
مریم مامان بهار
23 مرداد 92 1:32
نتونستم عکسای ناز دخترو ببینم اینترنتم فعلا وصل نشده دیال آپ رو هم که خدا برکت بده 1000 روز با هم بودنتون شاد و زیبا
مامان پریسا
23 مرداد 92 14:38
فرنیا جون هم 1000 روزه شددددد

مبببببببببببببارک باشه عزیز دلم... ایشالله 1000 ساله بشی


بله مرسی خاله جون
مامان آرینا مو فرفری
25 مرداد 92 4:18
عزیزم 1000 روزگیت مبارک
فاطمه مامان الينا گلينا
26 مرداد 92 9:15
1000 روزگيت مبارك عزيزم .اليناي منم امروز 26 ام 1000 روزه شد
مامان آرمیتا
27 مرداد 92 16:17
سلام عزیزم 1000 روزگیت مبارک