شروع به نوشتن
دختر گلم سلام
امروز مي خواهم براي اولين بار براي دختر نازم توي سايتي كه ساختم بنويسم از همه چيزهايي كه به تو مربوط ميشه از بدنيا امدنت از انتخاب اسمت و از عشق مامان و بابا به تو و كارهايي كه مي كني اما يواش يواش صبر كن همه چيزها را برات تعريف ميكنم تا وقتي كه بزرگ شدي بدوني مامان و بابا چقدر دوستت داشتن و دارن
اول انتخاب اسم:
بابا توي انتخاب اسم خيلي سخت گير بود مامان كلي اسمهاي قشنگ پيشنهاد ميداد و بابا هم كلي ايراد ميگرفت از بين اين اسمها (وانيا، فرنيا، يسنا، ديانا)بلاخره بابا اسم فرنيا را قبول كرد البته ما چون نميدوستيم كوچولوي خوشگل ما دختر است يا پسر اسمهاي پسر هم انتخاب كرده بوديم ولي خدا خواسته قلب مامان را براورده كرد و يك دختر كوچولو هديه داد اين فرشته كوچولو كمي عجله داشت و 1هفته زودتر مامان را راهي بيمارستان كرد تا زندگي مامان و بابا را كلي تغيير بده فرنيا گلي 25 آبان ساعت 8:30 صبح مامان را ذوق زده كرد از داشتن دختري كه مثل فرشته هاست