فرنيا امتحان داره
ديشب ساعت 10 وقتي اماده ميشد براي خواب بعد از دستشويي داشت بيرون ميرفت كه ميگم ماماني وايسا بشورمت ميگه مامان زود باش عجله دارم امتحان دارم درس نخوندم
بعد امده بيرون سريع ميز و صندليش را اورده ميگه بابا كتاب مدرسه و مداد بده ميخوام درس بخونم بعد از كمي خط خطي كردن كتابش ميگه خوب درسام را خوندم حالا بريم بخوابيم
باباي يكي از بچه هاي مهد كودك كانديد شوراي شهر شده به هر بچه اي يك كارت دادند و كلي مربيها با بچه ها تمرين كردن كه وقتي مادرها و پدرها ميان بچه ها چي بگن. نوبت فرنيا كه شده فرنيا بدو بدو امده ميگه مامان بيا كارت دارم برات اين مال توئه. خانم مربي ميگه فرنيا بگو كارت چيه؟ و فرنيا گفت: مامان بيا اين عكس باباي احمدي نژاد است
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی