عکسهای موبایل بابایی
پست قبلی گفتم توی برج میلاد شارژ دروبین تمام شد و بقیه عکسها با موبایل بابایی گرفتیم دیشب که رفتم سراغ موبایل بابایی دیدم اییییییییییییییییییییی یک عالمه عکس هست که من یادم نبوده موبایل بابایی داره
حالا عکسهای ان روز ها و ادامه عکسهای برج میلاد را میگذارم در محوطه اطراف برج میلاد این پروانه ها بودن فرنیا سوارشون شد و چنان نگاه میکرد که میشد عمق تخیلش و پروازش در اسمان را دید
قابل توجه مامان پریسا ببین فرنیا را با لباسهاش انوقت نگران لباسهای دخترت نباش
وقتی فرنیا ابله مرغان داشت یک روز بابایی مرخصی گرفت و پیش فرنیا ماند اما چه ماندنی با هم رفته بودند استخر چیتگر ببین فرنیا را با چه وضعی برده
یک روز جمعه بابایی ساعت 8 صبح بیدار شد گفت برم نان بربری بگیرم بیارم برای صبحانه ما معمولا نصف نان میخریم که اسراف نشه اما بابایی ان روز با یک نان برگشت و در برابر سوال من گفت بریم بیرون صبحانه بخوریم حتما اشتهامون زیاد میشه و من این شکلی شدم
فرنیا را بیدار کردیم رفتیم بوستان جوانمردان خیلی جای قشنگیه جاتون خالی
بعد خوردن صبحانه
به نظرتون فرنیا چجوری صبحانه میخوره؟!!!
بعد هم اسب سواری و زرافه سواری اول می ترسید سوار بشه میخواست مامان کنارش باشه ولی بعدش
این بچه زرافه بود مامان و بابا هم داشت که دیگه خدا را شکر دستمون نمیرسید فرنیا را سوار انها کنیم
بعد هم اسب سواری یک گله اسب بود (مجسمه) با تمام اسبها سواری کرد