فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

5شنبه 2/2/92

1392/3/2 7:15
نویسنده : مامانی
458 بازدید
اشتراک گذاری

از روزهایی مثل امروز خوشم میاد 2/2/92 همش دو

اما غرض از امدن دیروز فرنیا را که از مهد گرفتم مربیش امد و گفت فرنیا را باغ پرندگان ببرید و من تازه فهمیدم فرنیا از خانه خیلی توی مهد تعریف میکنه برعکس که چیزی از مهد معمولا نمیگه

وقتی جوجه فرنیا از دست رفت به فرنیا گفتیم جوجه مریض شد بردیمش بیمارستان بعد هم که خوب شد میبرنش باغ پرندگان تا دیگه مریض نشه و پیش مامانش باشه حالا دیروز فهمیدم فرنیا حسابی دلش هوای جوجه را کرده و به مربی اش گفته جوجه مریض شده و میخوام برم باغ پرندگان ببینمش بعدگفته جوجه وقتی مریض شد گریه کرد و صدای جیک جیک ضعیفی را تقلید میکنه و میگه جوجه اینجوری گریه میکنه اخی من فکر میکردم دخترم جوجه را یادش رفتهناراحت

ایشالله بتونم جمعه ببریمش باغ پرندگان

دیشب هم موقع خواب براش قصه شیری را گفتم که دندوناش درد میکرد چون مسواک نزده بود و گنجشکها با نوکشون دندونای شیره را تمیز کردند وسطهای قصه خوابم برد و با صدای فرنیا که گفت بقیه اش را بگو بیدار شدم و گفتم دیگه بسه بقیه اش را فردا میگم بخواب عسلم هم گوش داد و خوابید نیمه های شب ساعت 2:30 بیدار شد و میگفت چراغ را روش کن ببینم شیره کجاست؟ هر چی گفتم عزیزم بخواب خواب میبینی قبول نمیکرد و میگفت شیره دندونش درد میکرد ببین کجاست من میخوامش

خلاصه که با خوردن یک کمی اب هوشیار شد و گفت شیره امده بود پیش من ولی حالا شیر بده بخورمآخ

هیچی دیگه رفتم براش شیر بیارم میگه من هم میام کمکت کنم براش شیر کاکائو اوردم میگه من شیر سفید میخوام دوباره با من امده

مامان اب بده دوتا - شیر هم بده

بعد که بهش اب دادم راه میرفت میخورد گفتم بایست بخور میگه نه دوست دارم بشینم بخورم  میشه؟تعجبخندهخلاصه که اب خورد کمی هم شیر بعدش هم لالا الان ساعت 7:15دقیقه صبح است و خانم خانم خواب تشریف دارند و من دارم براش مینویسم

راستی قبل از اینکه بیام واسه فرنیا بنویسم سری به وبلاگ پریساجون زدم و بلاخره موفق شدم پست اخر وبشون را ببینم کلی خوشحال شدم اخه دیروز هر چی از شرکت سعی کردم نشد که نشد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)