عکسهای جدید
گل مامان از حمام امده و اجازه ندادی موهات را شانه کنم انوقت این شکلی شدی مو فرفری
داشتیم میرفتیم خانه عزیز فرنیا خواب بود و وقتی بیدار شد اینجوری گوفی را بغل کرد
خانه عزیز توی حیاط با پسرعموها و شمشیر بازی
وقتی میرفتیم فرنیا از بابایی قول گرفت ببعی نشانشون بده اما بابا توی راه برگشت به قولش عمل کرد
وقتی برگشتی سمت ماشین یک سگ دیدی که شدید پارس میکرد و حسابی ترسیدی حتی بابایی هم
ترسید بعد تازه متوجه شدیم سگه توی یک خانه است و داره از پشت در پارس میکنه انوقت دیگه نمیخواستی بیایی و همش میخواستی بمونیم و سگه را نگاه کنی
این گیره ها را همکار مامانی برات درست کرده وای که چقدر خوشگل هستند و توی موهای دخترم خیلی قشنگن
در حال تماشای تلویزیون
هنر مامانی در عکاسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی