عکسهای مسافرت اهواز
عزیز دلم وقتی رفتیم اهواز رفتیم عروسی پسرخاله مامان و انجا با دوربین عکس گرفتیم بعدش رم دوربین پر شد وقتی خواستیم خالیش کنیم کامپیوتری که بهش متصل شدیم ویروسی بود و نتیچه اینکه تمام عکسهای قبلت را از دست دادم و شروع عکسها از روز عروسی است
این عکس توی عروسی نمیدونم چرا انجا فقط به من میچسبیدی؟
روز چهارشنبه خانه مامان بزرگ با هوای افتابی
کاملا مریضی و بیحالی دخترم معلومه
بعد از یکمی بازی توی هوای افتابی اوضاع بهتر شد و دخترم سرحال امد
بعدش رفتیم توی اتاق و بازی با اسباب بازیهای قدیمی پسرخاله ها
شب شد و دوباره فرنیا کمی بیحال شد اینجا داشت تلویزیون تماشا میکرد
فردا صبح مامان بزرگ پیشنهاد حمام داد و نتیجه عالی بود
قرار بود روز جمعه چندتا از دوستای وبلاگی راببینیم واسه همین میخواستم کیک بپزم و این کمکهای فرنیا حسابی هم نگران بودم اخه ارد موجود دقیقا اندازه مقدار مورد نیاز بود و این ریختو پاشهای فرنیا مامان را نگران میکرد نکنه ارد کم بشه کیک خوب نشه واسه همین نگذاشتم زیاد کمک کنه و بخاطر همین فرداش یعنی جمعه صبح هم دوباره بساط کیک پختن راه انداختم تا فرنیا کمکم کنه و عذاب وجدان نداشته باشم و نتیچه شد عکسهای زیر دوتا کیک:کیک اسفناج و کیک پنیر که متاسفانه قرار کنسل شد و کیکها قسمت همکارانم در تهران شد
الان کاری پیش امد باید برم بقیه این پست را بعد از برگشتن از بیرون کامل میکنم