فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولو

ماجراهای چند روز گذشته

1391/10/15 15:30
نویسنده : مامانی
900 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان

توی هر هرحله از زندگی شما فکر میکنم این مرحله شیرین ترین زمان است و وقتی بزرگتر بشی دیگه به این جالبی نیست و ممکنه برام خسته کننده بشی اما هر روز شیرین تر از روز قبل هستی اولین لبخندی که برام زدی اولین کلمه(اقو) که گفتی و بعد بزرگتر شدی اولین قدمهات اولین کلمات با مفهوم اولین بار که مامان گفتی و یادمه توی آتلیه عکاسی بود برخلاف بچه های دیگه اول مامان گفتی بعد بابا را یاد گرفتی

و اولین جملاتی که بکاربردی بعد دویدنهات و شیطونیهات و حالا این روزها مهربونیهات و اصطلاحات قشنگ نمیدون برای روزهای اینده چی توی استین داری تا مامان را غافلکیر کنی

از کارتونها و شخصیتهای کارتونی عاشق میکی موس شدی یک روز رفتیم بیرون و توی راه از جلوی شهر ستاره ها رد شدیم یک نفر با لباس شخصیت دانلداک کارتون میکی موس بیرون شهر ستاره ها ایستاده بود وای اینقدر گفتی دانل تا ایستادیم و به محض پیاده شدن دویدی سمت دانل و باهاش حرف زدی و از همه مهمتر اینکه اول بهش سلام  کردی

شب که برگشتیم خانه جنابعالی در شیشه ای راهرو را بستی و مامان ندید و محکم باسر رفت توی در با ناراحتی و درد امدم روی مبل نشستم دختر مامان وقتی این وضع را دیدی امدی مامان را ناز کردی و میگی چی شده چرا ناراحتی؟ قشنگ مامان با این حرفهای شما اصلا یادم رفت سرم به در برخورد کرده ولی برام خیلی لذت بخش بود که اینقدر مهربونی و حواست به مامان هست 10دقیقه بعد دوباره نشستم  که مثلا ناراحتم شما داشتی بازی میکردی قربونت برم که حواست دقیقا به مامان است دوباره  امدی و همان کلمات قشنگ مامان دوباره بوست کرد و با اینکه خیلی بد جنسی بود اما هم خیلی لذت میبردم هم میخواستم ببینم چقدر حواست به مامانه وقتی حسابی سرگرم بازی بودی با حالت ناراحت نشستم و اینبار هم ثانیه ای طول نکشید که امدی سمت مامان و نازم کردی و گفتی چی شده؟ عزیز دلم با وجود شما هدیه خدا مگه میشه ادم حس ناراحتی داشته باشه

این هم فرنیا با دانل

فرنیا و دانل

فرنیا توی قطار

فرنیا این اسبه راخیلی دوست داره هر بار بریم باید سوار این اسبه بشه

فرنیا اسب سوار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پریسا
16 دی 91 11:11
نمیدونم اگر این زبونو نداشتن چکار میکردن. پریسا اینجور مواقع پشت سر هم میگه بیشید(ببخشید)