گل دختري داره بزرگ ميشه
ديشب براي اولين بار بدون پوشك خوابيدي و تشكت را هم خيس نكردي صبح ميخواستم به مربيت بگم ديگه پروژه از پوشك گرفتن وقتش شده اما دير امد و با عجله تحويلت دادم و امدم سركار
خيلي وقته فكر ميكنم اماده اي اما مهد باهامون همكاري نميكنه و ميگه تجربه ما ميگه قبل از دو سالگي بچه ها همكاري نمي كنند الان مدتهاست وقتي كاري داري ميگي دستشويي و يكبار هم ميخواستي بگي ت و ا ل ت گفتي تالوتي وقتي بالاخره فهميديم منظورت چيه مثل اينكه ان كلمه برات سخت بود براي همين دوباره ميگي دستشويي البته توي پوشك كارت را ميكني اما از قبلش خودت خبر ميكني و با هم ميريم دستشويي
ديشب هم گريه ميكردي نميخواستي پوشك كنم ميگفتي چسبش درد داره و به كمرت اشاره ميكردي با اينكه چسب پوشك جلو بسته ميشه و من براي اينكه راحت باشي پوشك 5برات ميبندم تا كمي ازاد تر باشه خلاصه كه قبول كردم از خير پوشك كردنت بگذرم براي اينكه نگران خيس شدن تختت بودم چندلحظه اي دادمت دست بابايي تا پلاستيك برات پهن كنم ولي باز گفتي پلاستيك ننداز من هم چون پلاستيك را زيز ملحفه انداخته بودم گفتم ببين ماماني واست پلاستيك نگذاشتم يك نگاهي كردي و گفتي بخوابم و بعدش در عرض ثانيه اي خوابت برد