5شب گذشت
عزيز دلم امروز روز 6 است كه از شير مامان جدا شدي 3روز اول اصلا طرفم نميومدي و برام خيلي عجيب بود اما خوشحال بودم چقدر خوب با اين قضيه كنار امدي تا دو شب پيش كه توي خواب عميق بودي يكدفعه صدات را شنيدم فكر كردم بيدار شدي اما ديدم نه توي خواب حرف ميزني ميگفتي مامان نو نو بده. خيلي دلم واست سوخت اما خودمو كنترل كردم كه بهت شير ندم اما ديشب حسابي گير داده بودي و نو نو مي خواستي جوري كه بابايي ميگفت بيخيال بشم و دوباره شيرت بدم وقتي ديد گفتم نه گفت خوب حداقل بهش شير خشك بده كه من باز قبول نكردم و بالاخره شما ساعت 11.30خوابت برد
عزيز دلم اميدوارم زودتر اين مرحله را هم پشت سر بگذاري
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی