فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

چند مكالمه با فرنيا

1391/7/8 10:38
نویسنده : مامانی
518 بازدید
اشتراک گذاری

مامان:فرنيا بريم لباس بخريم

فرنيا: نه دودم(خودم) دارم نميكام(نميخوام)

مامان: بريم واسه مامان لباس بخريم

فرنيا: لباست زشته؟

niniweblog.com

چون در حال از شير گرفتن فرنيا هستم شبها دير ميخوابه و هزارتا بهانه مياره

مامان داشت توي اشپزخانه اب ميخورد فرنيا امده با اداي مريضي دست روي پيشونيش گذاشته ميگه ميضم دارو بده

مامان:niniweblog.com

niniweblog.com

 دخترم از چند ماه پيش اسم باباش را ياد گرفته بود اما اسم مامان را بسختي ميگفت و يادش نمي موند ديشب كنارش خوابيده بودم يكدفعه نگاهم كرد و گفت ببشته يادم امد دخترم اسم من را سخت ميگفت يهش گفتم اسم مامان؟ با سر تاييد كرد بعد بهش  گفتم فرشته با خنده تكرار كرد فِ اِشته

niniweblog.com

توي اتاق دراز كشيده بودم دخترم امد مامان بيا

-چي ميخواي؟

- بيا بيم(بيا بريم)

دستم  را گرفت برد اشپزخانه به ليوانش كه روي ميز بود اشاره كرد نميتونم اب ميكام(ميخوام)

niniweblog.com

سي دي با ني ني را داره و كتاب مي مي ني حالا فرنيا با گريه ازم كارتون مي مي ني را ميخواد به نظر شما من چيكار كنم؟!!!

niniweblog.com

ديشب فرنيا نشسته بود كارتون نكاه ميكرد كارتون بعدي مورد علاقه فرنيا بود بابايي گفت اگه گفتي الان كي مياد؟

يكدفعه ديديم فرنيا ايستاده پشت در با كفشهاش توي دستش

دختري فكر كرده بود بابايي منظورش اينه كه مهمان داريم 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آیلا
9 مهر 91 9:25
به به چه دخملی که اسم مامان و بابا رو یاد گرفته .ای جونم با کفشهاش مننظر مهمون بود


بله اخه تا كسي در بزنه با بابايي استقبال مهمان ميرن
مامان پریسا
10 مهر 91 20:18
عزیز دلم چه بانمک پریسا هم همین کار ها رو انجام میده. ماشالله بچه ها همه چیزو متوجه میشن.
مامان فاطمه
15 مهر 91 16:01
سلام عزیزم آتلیه که اسمشو تو وبلاگ بردم سه شعبه داره دبی تهران و شهر ما گلم سوالی بود در خدمتم