فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

فرشته کوچولو

ديروز، محل كار مامان، پارك

1391/4/27 9:04
نویسنده : مامانی
629 بازدید
اشتراک گذاری

خيلي وقت بود دلم ميخواست بيارمت محل كارم اما چون اگه از صبح مياوردمت تا عصر خسته ميشدي و نميگذاشتي مامان هم بكارش برسه و اخر وقت هم كسي نبود بياردت تا ديروز كه هوا خوب بود و خاله كوچيكه هم پيشمون بود و عصرش هم مامان بادوستاش توي پارك قرار داشت به خاله گفتم فرنيا گلي را بياره شركت مامان تا باهم بريم پارك

توي شركت خيلي خانم بودي براي همه صحبت كردي شعر خواندي كلي خوراكي از همه همكارهاي مامان جمع كردي خلاصه تا 4:30 محل كار مامان بوديم بعدش رفتيم پارك انجا همش ميخواستي اينور وانور بري و نميگذاشتي مامان كنار دوستاش بايسته تا اينكه بابايي كه نگران خانم طلا بود امدو مامان را نجات داد 

خوب ديگه مامان با دوستاش و فرنيا با بابايي نتيجه اين شد كه تا ساعت8:30توي پارك بوديم و ديگه بابايي كه از سركار امده بود دنبال فرنيا حسابي خسته بود وگفت ديگه بريم

من گفتم تا برسيم خانه شما خانم خانما ميخوابي و بي غذا ميموني ولي هرچي ان حوالي گشتيم فقط غذاهاي فست فود بود كه بدرد دخترم نميخورد بلاخره هم كمي سيب زميني و بيسكويت بهت داديم تا برسيم خانه و بهت شام بديم اما توي راه خوابت برد و تا صبح خوابيدي

مامان سركار و بابايي توي پارك ازت عكس گرفتن بعدا عكسهاش را برات ميگذارم

به بابايي:ديدي خبر نبود كسي هم با ما كاري نداشت الكي تبليغات سوء كردي ولي خوبه ترسيدي و باعث شد بيايي و به ماماني و فرنيا گلي حسابي خوش بگذره بابايي دوستت داريم و ممنونقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آیلا
27 تیر 91 11:25
آفرین به دخملی خوب که مامانی رو اذیت نکردی تازه به خودتم خوش گذشته .امان از دست بابا های نگران


آي گفتي امان از اين باباها
مامان زینب خانم
27 تیر 91 17:04
سلام دخملتون نازه ماشالله زنده باشن و سلامت خوشحال میشم به من هم سر بزنید از تجربیاتتون استفاده کنم
مامان امیر مهدی
28 تیر 91 15:25
سلام فدات شم.از دیروز رای گیری شروع شده.هنوز نظراتشو تایید نکرده که ببینم چند تا رای اورده.ممنون گلم
خاله سنا
30 تیر 91 14:44
چه دختر خوبی....افرین عزیزمـ