فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

دختر شجاع مامان

1391/4/25 10:19
نویسنده : مامانی
3,048 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه شب كه دايي و زندايي خونمون مهمان بودن شما خيلي ابريزش بيني داشتي اينقدر كه دايي گفت بهتره يك امپول بزني (سابقه حساسيت داري) بعد بخاطر اينكه گريه نكني يك بازي را با شما شروع كرد اول با سرنگ اسباب بازيت بهت امپول ميزد بعد سرنگ واقعي را اورد نشونت داد و الكي بهت تزريق كرد اما واسه اينكه مثل زمان امپول زدن واقعي باشه ميخوابوندت الكل ميزد و بعد الكي امپول ميزد بعد از دو سه بار امپول واقعي را تزريق كرد و خانم طلاي مامان اصلا اصلا گريه نكرد در واقع اصلا متوجه نشد كه تزريقي انجام شده و فكر ميكرد هنوز بازيه بعدش هم سرنگ اسباب بازي را داد دستت و همينطور پنبه كه شما به دايي امپول بزني

ايكاش همه دكترها اينقدر وقت داشتند كه با بچه ها بازي كنند و بعد معاينه و ... انوقت هيچ ني ني نازي از دكتر نميترسيد البته بگم شما دختر اروم و خوبي هستي و براي دكتر و تزريق امپول گريه وحشتناك نداري موقع معاينه كه فقط كمي نق نق ميكني اما اجازه ميدي دكتر كارش را بكنه و گريه نميكني امپول هم فقط لحظه تزريق بعدش در عرض ثانيه اي ساكت ميشي ماشالله به دخترم

ولي ان شب خيلي بهش فكر كردم كاش دايي يا خاله هميشه پيشمون بودن تا موقع بيماريهات خيالم راحت بود كسي هست زود به دادمون برسه و غصه 5شنبه و جمعه يا شب و نصف شب را نداشتيم بعد هم موقع معاينه بجاي اينكه نگران باشي فقط بازي ميكردي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آیلا
27 تیر 91 11:26
آفرین صد آفرین به دخملی ناز و شجاع . مامانی زود زود عکس بذارید منتظریم