فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولو

روز جمعه

1391/1/26 8:50
نویسنده : مامانی
801 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه اول رفتيم خانه دايي بابايي و بعدش خانه زندايي(يعني در واقع رفتيم خانه دخترخاله بابايي)انجا ياسمين هم بود و حسابي با هم بازي كرديد حيف كه دوربين نبرده بوديم

سر همه چيز با هم بازي و دعوا داشتيد يكبارش ياسمين موبايل بابايي را گرفته بود و تو هرچي سعي كردي ازش بگيري نمي تونستي واسه همين هم از پشت سر بغلش كردي كه بتوني ازش بگيري اما باز هم نشد كه يكباره از پشت گردنش گرفتي و با هم افتاديد زمين همه بهتون خنديديم و كمك كرديم بلند شديد اما باز هم موبايل دست ياسمين بود و اون هم فرار كرد ديدي نميتوني ازش بگيري بي خيال موبايل شدي ديگه كارتون همين شده بود كه دنبال هم كنيد و با كشمكش بخواهيد از دست هم وسايل را بگيريد من فكر كنم ديگه قصدتون بازي بود و وسايل همش بهانه بود خلاصه كه كلي ماها را خندانديد وقتي هم ميخواستيم بياييم دلت نمي خواست دل از ياسمين بكني و تا ماشين سركوچه نرسيد حاضر به خداحافظي نشدي ولي وقتي ديدي رسيديم سركوچه و ديگه مجبوري بريم باي باي كردي كه ياسمين كوچولو نديد

بعد از انجا هم رفتيم خانه عموي ماماني و تو توي راه خواب بودي انجا هم يكمش را خواب بودي بعد كه بيدار شدي  هانيه نوه كوچيك عموي مامان هم انجا بود هم دوستش داشتي هم دلت نميخواست مامان  بغلش كنه كلافه شده بودي ميگفتي بگذاريمش توي بغلت اما ماماني بهش دست نزنه وقتي هم ني ني بغل مامانش بود خوب راحت نبودي بهشون بگي باهاش بازي كني خلاصه كه مدام ميگفتي بگذارمش توي بغلت بعد پشيمون ميشدي ميگفتي بگذارش روي زمين باز بابايي را نشان ميدادي يعني بدم دست بابايي دوباره مامان ني ني را نشان ميدادي و باز........

عزيز مامان بدون تو شيرين ترين ني ني هستي كه مامان دوستت داره و بخاطر وجود شماست كه مامان ني ني هاي ديگه را هم دوست داره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی طهورا
26 فروردین 91 8:51
با سلام طهورا در مسابقه نی نی متفکر شرکت کرده و منتطر آراء دوستان خوبشه لطفا تشریف بیارین