17ماهگي
عزيز مامان اين روزهاي اخير خيلي شما را برديم بيرون و همش تفريح داشتي و خيلي هم ازت عكس گرفتيم اما توي خانه اصلا وقتي واسم نميگذاري تا عكسهات را واسه وبلاگت اماده كنم
امروز هم امدم بمناسبت پايان 17ماهگي و وارد شدن به هجدهمين ماه زندگيت اين پست را بگذارم دختر قشنگم داري بزرگ ميشي و ارزوهاي ماماني و بابايي هم هر روز واست بزرگتر و بزرگتر ميشه يادمه يك روز دلم ميخواست راه رفتنت و اولين كلمه هات را بشنوم اما حالا كه به اين چيزها رسيدم ميدونم زمان خيلي زود ميگذره و از الان بجاي ارزوهاي كوچولو ارزوي موفقيت توي زندگي اينده ات را دارم دوست دارم باشم و مستقل شدنت توي زندگي را ببينم هيچوقت به اندازه الان دوست نداشتم پير بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی