شروع به حرف زدن
گل مامان سلام فكر كنم ديگه تا يكي دو ماه ديگه حرف زدنت شروع ميشه اخه ديگه طوطي شدي هر چي بگيم به هر شكلي شده تكرار ميكني
اسم خاله كوچيكه را كه خوب ميتوني بگي همش صدا ميكني نيدا(ندا) اسم پسر خاله را هم بجاي سينا اينا ميگي
تاب تاب عباسي كه ميگي ابايي
اسباب بازي را هم ميگي ابايي
توپ و پتو را هم بلدي بگي اهان يادم رفت بگم گوشي تلفن را برميداري و ميگي الوووو
ديروز عكسهات را نشانت ميداديم ميگفتيم اين كيه بخودت اشاره ميكردي و ميگفتي منه مامان خيلي ذوق كرد كه خودت راميشناسي بعدش هم امتحان كرديم ازت پرسيديم فرنيا كجاست؟ به خودت اشاره ميكردي و ميگفتي ايناها
از وقتي خانه را عوض كرديم پسر همسايه را كه باهاش بازي ميكردي كمتر مي بيني ديروز برامون قبض برق را اورده بود با بابايي رفتي دم در تا قبض را بگيريد وقتي برگشتي همش ميگفتي دادايي(داداشي)
خيلي طول كشيد تا بتونيم حواست را پرت كنيم و يادت بره اخر شب هم بابايي بردت خانه انها خيلي لذت برده بودي و براشون خنديده بودي
فهميدم كه گلم خيلي خانم شده و هر روز منتظرم حرف زدن كامل را شروع كني