خبر جديد
خانم طلا سه تا دندان با هم داره در مياره دوتا از اسياهاي بالا و يك دونه پايين مي گم چرا چند وقتي است دوباره ياد شيشه شيرو پستونكهاي قديمت افتادي و از توي اسباب بازيهات كشيدي بيرون و به دهنت ميكني خوبه ازت نگرفتم و فقط شستم دادم دستت
خيلي كلمه جديد ميگي اما هر وقت خودت بخواهي وقت از ت ميخواهيم بگي فقط نگاهمون ميكني مثلا توي حمام شامپو راداده بودي دستم و ميگفتي باز
تلويزيون نگاه ميكردي يكدفعه گفتي هاپ (سگ توي تلويزيون ديدي) اما بعدش هرچي گفتم بگو هاپو تا بابا بشنوه هيچي نگفتي
يكي از چيزهايي كه خيلي دوست داري و واست خوب هم هست شلغم است ديروز 1دانه شلغم را واست پوست كندم و خرد كردم و همش را خوردي توي بشقاب ديگه چيزي نبود اما گل مامان هي به بشقاب اشاره ميكردي من هم ميگفتم دخترم تمام شد ديگه نداريم اما ول كن نبودي اخر بشقاب را دادم دستت تو كف بشقاب يك ذره چسبيده بود انو با انگشت برداشتي و خوردي بعد بشقاب را بهم دادي و پاشدي رفتي دنبال بازيت
گل مامان هر روز پيشرفتهات توي حرف زدن و كارهاي جديد ما را خوشحال ميكنه ايشالله يك روز با موفقيتهات توي زندگي ما را شگفت زده كني