اب بازی توی حیاط خانه مامان بزرگ
دیروز اول توی حیاط اب بازی کردم مامان خوشش امد و داشت ازم عکس میگرفت که یکدفعه رگبار بهاری باریدن گرفت اینقدر قشنگ بود من برای اولین بار باران دیدم اخه توی تهران برف و تگرگ دیدم اما هیچوقت نشد باران ببینم اخه زمانهای بارانی یا توی مهد بودم یا خواب بودم اما تجربه باران خیلی قشنگ بود تازه با مامان زیر باران هم رفتم و وقتی باران روی صورتم میریخت ذوق میکردم و بدو بدو خودم را به زیر سقف میرسوندم شب هم باخاله رفتیم یک پل خوشگل را دیدیم ازش ابشار میریخت پایین (ابشار مصنوعی رود کارون ) وای قایق هم سوار شدیم ولی بخاطر من و پارسا و سینا از زیر ابشار رد نشدیم فقط از کنارش رفتیم اخرش هم رفتیم بیرون شام خوردیم من هم حسابی گرسنه بودم و یک عا...