فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولو

عكسهاي خانه بازي

سلام طلا خانم اين هم عكسهايي كه قولش را ديروز دادم بماند كه شما ديشب با ديدن عكسها و فيلمي كه ازت گرفته بوديم ساعت 10شب ياد بازي افتادي و با گريه ميخواستي باز ببريمت انجا همش ميگفتي توپ يعني استخر توپ را خيلي پسنديده بودي حيف كه خانه ما جا نداره وگرنه حتما از اين خانه ها واست ميخريدم خيلي دوست داشتي بري توي خانه و كنار پنجره بشيني و از توي خانه بيرون را نگاه كني اينقدر واست جالب بود كه در و پنجره خانه باز و بسته ميشد اين هم همان ماشين است كه گفتم دوستش داشتي با اينكه عكسش تار است اما خواستم  عكسي از ماشين بازيت يادگاري داشته باشي انشالله ايندفعه كه بريم خريد بازم ميبريمت اينجا بازي كني عزيزم به چي ن...
27 ارديبهشت 1391

ابشار تهران

جمعه رفتيم ابشار تهران و شما حسابي بازي كردي و موقع برگشت به محض سوار شدن به ماشين خوابت برد خوب بعد از اينهمه بازي حق هم داشتي خسته باشي عكسهاشو ببين خيلي خوشحالم كه اجتماعي هستي و بازي با بچه ها را بيشتر از تنهايي بازي كردن دوست داري حتي اگه بچه ها جا بهت ندن اينجا هم كه زود دوست پسر پيدا كردي فكر كنم منتظر بودي يك گارسون بياد ازتون سفارش بستني بگيره با پسرها خيلي بهتر ارتباط برقرار ميكني نميدونم چرا اينجا هم ديگه از توي خانه ماندن خسته شده بودي و داشتي از پنچره ميامدي بيرون بابايي كلي ازت عكس ميگيره اما جنابعالي افتخار نميديد با بابايي عكس بگيري بلاخره بابا موفق شد اين بازي ر...
25 ارديبهشت 1391

يك عالمه عكس

سلام ديروز بابابزرگ و مامان بزرگ امدن خانه ما و براي اينكه بابا بزرگ كار كامپيوتري داشت لب تاب را روشن كردم و از فرصت استفاده كردم و يك دروبين تكاني انجام دادم و نتيجه اينكه چون عكسها زياد است عكسها را در ادامه مطلب ببينيد فرنيا خانم مدتي است مهندس شده و خودشان اقدام به دستكاري تلويزيون مينمايند تا بتونند سي دي تماشا كنند نتيجه علاقه به تاب بازي بابايي چشماش را ليزيك كرد و 1-2روزي مجبور بوديم در تاريكي باشيم اين فرنيا اين هم اتاق تاريك و ذوق زدگي از فلاش دوربين هنر نمايي با صندلي اخه نشستن روي صندلي تكرار شده اينجوري جديدتر است بالاي تخت مامان و بابا جزيي از عروسك ها شده انصافا عروسك قشنگي هم هست عكسهاي م...
10 ارديبهشت 1391

فرنيا به روايت تصوير در هفته اي كه گذشت

يك روز لب تاب را اورديم تا بلاخره عكسهاي فرنيا را واسه تقويمش انتخاب كنيم با كمك فرنيا به عكسها نگاه كرديم و ديديم عكس درست و حسابي كه فرنيا تكان نخورده باشه و كاملا واضح باشه نداريم لب تاب را خاموش كرديم تصميم گرفتيم بريم پارك عكس بگيريم تا وارد پارك شديم حاضر نبود صبر كنه عكس بگيريم ميگفت بريم چخ(چرخ بازي) گفتيم اشكال نداره بعد كه بازي كرد عكسهاي خوب ميگيريم بعد داخل پارك محو تماشاي ماهيهاي داخل اب شد و دريغ از نگاه به دوربين بعد ميو (گربه)ديد و به كمك بابايي هم نتونستيم توجهش را به دوربين جلب كنيم پشت نرده ها دنبال ميو از خير عكس گرفتن از فرنيا گذشتيم و بابايي رفت سراغ هنر عكاسي اين ه...
27 فروردين 1391

خريدهاي جديد براي فرنيا

بعد از ان روز ديديم به به عجب چيز خوبيه اين صندلي غذا و حداقل اگه خودش درست و حسابي نميخوره ولي اجازه ميده مامان و بابا بدون نگراني از كارها و شيطنتهاي فرنيا غذا بخورن پس تصميم گرفتيم بريم خريد اين شما و اين فرنيا در صندلي غذا و البته مشغول تماشاي تلويزيون اي واي ببخشيد اين صندلي تماشاي تلويزيون است نه صندلي غذا !! اين هم ميز و صندلي جديد فرنيا جهت بازي و نقاشي كشيدن كه فعلا از ميز بصورت وارونه استفاده ميكنه و صندلي هم جهت ايستادن روي ان خيلي جالب است فكر كنم خيلي چيزهاي اشتباهي خريديم چي فكر ميكرديم و چي شد ...
27 فروردين 1391

12فروردين

اتاق فرنيا با برچسبهاي جديد كه از فرودگاه اهواز خريديم خودش به اين قطاره ميگه چيك چيك اخه توي خانه قطار بازي ميكنيم و صداي قطار در مياريم هو هو چي چي و فرينا فقط چي چي ميگه داشتيم ميرفتيم خانه دوست ماماني فرنيا هم لباسي را كه خاله كوچيكه واسش خريده بود پوشيده بود و خوشحال از بيرون رفتن ...
20 فروردين 1391