فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

فرشته کوچولو

عكاسي به مناسبت نوروز 97 در يك روز عالي

هر سال براي عيد فرنيا را آتليه ميبريم و امسال براي اولين بار تجربه عكاسي در طبيعت را داشتيم خيلي عالي بود و اينكه هوا هم خيلي خوب بود چمن تازه سبز شده واقعا حس بهار را داشت   يك كار جالب، كار بابايي بود كه شده بود عكاس پشت صحنه و يك عالمه عكسهاي خوب و خاطره انگيز را هم ثبت كرد                         ...
21 اسفند 1396

جشن پايان سال 96 كلاس اول 2

دختر نازم امسال 12 اسفند جشن پايان سال را در مدرسه جشن گرفتيد و من بزرگ شدن دخترم را ديدم و اشك شوق ريختم دعا نميكنم زود بزرگ بشي چون از همين الان براي همين روزها دلم تنگ ميشه و نميخوام اين روزها زود بگذرند                         ...
21 اسفند 1396

یک روز برفی

امروز رفتیم برف بازی کجا؟یک مزرعه عالی یکجور مدرسه طبیعت اولش کلی رنگ آمیزی برف داشتیم بعد با خلاقیت دخترم آجرهای رنگی برای ساخت ایگلو درست کردیم توی مزرعه کلی حیوان بود از مرغ و خروس و اردک تا گوسفند و ....اما از همه بیشتر فرنیا عاشق سگها بود به به که توی اون هوای سرد سیب زمینی آتیشی کلی چسبید یک کمی هم سرسره بازی بابایی ممنون این هم ایگلو البته کار ما نبود کلی افراد با هم در ساخت مشارکت داشتن   آخ که عجب تابی بود یک تخت عالیییییی حالا وقت یک آش خوشمزه و داغه و نهار که املت بود😋😍 ...
15 بهمن 1396

خدا جون ممنونم بخاطر برف

دختر نازم سلام خيلي خوشحالم كه برف باريد ميدوني چرا؟ ديشب برف شروع شد و قبل از اينكه برف زيادي روي زمين جمع بشه زود خوابيدي چون نميدونستيم قراره مدارس تعطيل بشه و من خيلي خوشحال شدم وقتي آخر شب ديدم برف زيادي اومده و مدارس تعطيل شد تا آرزوي برف بازي شما برآورده بشه ساعت 4صبح از خواب بيدار شدي و من ذوق زده ازبرف تو را كنار پنجره بردم و بهت برف را نشون دادم با ذوق گفتي ما توي مدرسه براي خدا نامه نوشتيم و ازش برف خواستيم خدا نامه ما را خوانده و بعد باز رفتي و خوابيدي من اينستاگرام مامان يكي از دوستات را نگاه كردم و ديدم اون دختر خوب هم نامه اش را به مامانش نشون داده و صبح وقتي بهت گفتم پس نامه تو كو ؟گفتي مامان همه نامه نوشتيم اما...
8 بهمن 1396

يلدا سال 1396

سلام يلداي همه مباركككككككككككككككككككككك امسال يلدا را سه تايي برگزار كرديم اول رفتيم هايپر مي و با سفره يلداي اونجا عكس گرفتيم     بعد رفتيم سرزمين ماسه كه اونجا فرنيا خانم گريم كرد و خودش گفت شده ببر برفي     بعد هم برگشتيم خانه و سفره يلداي خودمون را پهن كرديم         و جمعه هم رفتيم خانه عزيز البته اونجا چون عموي بابا(عموي پدر فرنيا)فوت كرده بود نشد يلدا بگيريم و دور هم جمع بشيم اما خوب فرنيا خانم خوب تونست اونجا بازي كنه بخصوص با مرغ و خروسش  اين دوتا مرغ و خروس اولش دوتا جوجه پنبه اي زرد بودن كه دختر عمو...
2 دی 1396

یک سفر کوتاه اما عالییییی

  دخترم در قطار در سفر به مشهد             در لابي هتل منتظر گرفتن كليد اتاق     السلام عليك يا علي بن موسي رضا   نهار در هتل   طرقبه و گشت توي درياچه   پياده روي كنار درياچه       آخ جون دايي هم اومد مشهد   دختر قشنگ من به پيشنهاد خدام حرم چادري ميشه   دعوت شديم نهار امام رضا   به سمت رستوران حرم         در ايستگاه قطار برگشت به تهران ...
15 آذر 1396

تولد هفت سالگي

    دختر قشنگم امسال هم تولدت توي ماه صفر بود و تصميم گرفتيم بعد از پايان ماه صفر تولدت را برگزار كنيم كه تعطيلي دوشنبه يك موقعيت عالي شد و با دعوت چندتا از دوستاي مدرسه ات يك روز شاد داشتيم       اولين مهمانهاي تولد: نگارين و باران اول از همه چون همه تون فرداش ميخواستيد بريد مدرسه گفتم تولد زود تمام بشه كه بتونيد حسابي استراحت كنيد براي همين تولد را ساعت 2برگزار كرديم واين شد كه اولين برنامه تولد  يك نهار كوچولو همراه دوستات بود بعد هم بيسكويتهاي تولد را خودتون تزيين كرديد و خورديد       حالا نوبت بازي بود كلي بازي كردي...
7 آذر 1396

مهرماه دوست داشتنی

امسال دختر قشنگ کلاس اول است و خیلی عجله داره برای یادگیری خواندن و نوشتن و همش منتظر شنبه اول مهر بود و میگفت کی خواندن را یادمان میدن یعنی اول مهر بهمون اولین کلمه را یاد میدن         امسال مدرسه از نيمه شهريور شروع شد و بچه ها دو روز در هفته مدرسه ميرفتن و خوشبختانه فرنيا خيلي مدرسه و معلم و همكلاسيهاش را دوست داره جشن شكوفه ها دوشنبه 13شهريور برگزار شد     راستي توي جشن براي مامانها هم يك مسابقه گذاشتن كه من با اصرار فرنيا شركت كردم و خيلي جالب بود كه خود فرنيا وقتي رفت بالا نتونست برنده بشه اما به من ميگفت مامان تو رو خدا تو برنده شو كه با لطف آقاي مجري جشن ...
1 مهر 1396