فرنيا در محل كار مامان
ديروز فرنيا با مامان سركار بود و اين هم چندتا عكس به لطف يكي از همكاران اخه گوشي من كيفيت خوبي نداره و همكارم لطف كرد از فرنيا چندتا عكس گرفت همكاران سربسر فرنيا ميگذاشتند و ازش ميپرسيدند اسمت چيه طفلكي هم جواب مي داد و آنها وانمود ميكردند درست متوجه نشدند و اسامي مختلفي ميگفتند بعد از چندبار جواب دادن فرنيا گفت مامان چرا اينها صداي منو نميشنون؟ تا گفتيم ميخوايم عكس بگيريم فرنيا خودش را زد بخواب آن بشقابهايي هم كه توي عكس ميبينيد بخاطر حضور فرنيا خانم بود بعد گفتيم اگه واقعا خواب باشي ميخندي ايشون هم خنديدند كه تاييد بشه خواب واقعي است و بلاخره بيدار شد و سخت مشغول كار توي سالن يك ميز ...