فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولو

باز هم فرنيا

عزيز دلم سلام يك مدته نيامدم برات بنويسم اخه ميخواستم پستم با عكس باشه اما امروز ديدم ديگه خيلي داره دير ميشه گفتم بيام كمي ازت تعريف كنم تا بعد كه بتونم عكسهات را بيارم سركار خيلي شيطون شدي و حسابي هم شيرين زبان ديگه همه چيز ميگي و ما خيلي خيلي بايد مراقب حرف زدنمان باشيم اخه جنابعالي ضبط صوت تشريف داريد اول از دوهفته قبل برات بگم كه كمي سرما خوردي و بعد از سه روز كه بهت دارو دادم متاسفانه اسهال شدي و خانم دكتر گفت به دارو حساسيت داري دارو را كه قطع كرديم روز 5شبنه جمعه هفته قبل خوب شدي اما دوباره از 5شبنه(دو روز پيش) باز ابريزش بيني ات شروع شد خيلي نگرانم  نكنه بدنت حساس شده و پشت سر هم سرما ميخوري با توجه به اينكه كمي مريض بو...
13 مهر 1392

تولد گل دختري

عزيز دل مامان امسال تولد شما توي ابان ماه مصادف ميشه با محرم و براي همين مامان تصميم گرفته توي اين ماه تولدت را بگيره هرجور كه فكرهاش را كردم ديدم با خانه كوچيكي كه ما داريم جايي واسه دعوت كردن تعداد زيادي مهمان نداريم از طرفي من دلم  ميخواد تولد بچه ها بچه گانه باشه و خواستم تولدت را مهد بگيرم اما شما اينقدر هر روز توي مهد تولد داريد كه برات تكراري شده  و گفتي نه توي خانه تولد بگيريم كه دوستام را دعوت كنيم همه جا را تزيين كنيم و لباس خوشگل عروس بپوشم حالا قرار دوستاي مهد كودك را دعوت كنيم خانه انشالله كه مادرها اجازه بدن بچه ها بيان البته من ميخوام بچه ها را با مامانهاشون بگم كه انشالله دعوتمون را قبول كنن و شما خوشحال بشي و با...
13 مهر 1392

دارم نقاش كوچولو ميشم

روز 5شبنه ديدم دختري نشسته نقاشي ميكنه ادم پيشم و گفت بابايي را كشيدم بعد يك كاغذ ديگه خواست و ماماني را كشيد بعد هم خودش متاسفانه يادم رفت از نقاشي خودش و بابايي عكس بگيرم اما اين نقاشي مامان مامان بيا ببين تو را كشيدم فرنيا براي كارهاي خوبش ستاره جايزه ميگيره و الان ستاره ها زياد شده بود و اين هم جايزه فرنيا ...
6 مهر 1392

جمعه 29شهريور

روز جمعه صبح رفتيم رستوران مانلي صبحانه من عاشق خوردن صبحانه در بيرون خانه هستم و به اين راحتيها كه نميشه اقاي پدر را راضي به بيرون رفتن كرد نتيجه اينكه با رزرو صبحانه  در رستوران بابايي را در برابر عمل انجام شده قرار دادم باز هم عكس هست برو ادامه   اين هم فرنيا با لقمه در دهان ببين چه لپهاش باد كرده نوش جانت دختر شيرينم بعد از صبحانه رفتيم پارك دانشجو بازي اولش تنها بود بعد يك پسر بچه كوچولو امد كه فرنيا زود باهاش دوست شد اين وسيله هم بود كه نفهميديم چجوري بايد باهاش بازي كنيم از انجا رفتيم پارك لاله روز جمعه تازه حالش بهتر شده بود و نميخواستيم زياد خودش را خسته كنه و از طرفي هم نميخواستيم...
2 مهر 1392

يك شعر زيبا

بابايي از همكارش خواسته بود به نام شما يك شعر بگه و نتيجه اين دوتا دوبيتي زيباست و انچه اين شعرها را زيباتر ميكنه اين كه از زبان بابايي گفته شده و اسم هرسه تايي مون هم توي شعر هست ممنون دوست بابايي من جمالم   ، فر من از روی تست آرزویم شانه ی گیسوی تست نام تو مانند چشمت دلرباست با توام زیبا !تو نامت فرنیاست ؟     دختری دارم که نامش فرنیاست با طراوت مثل شبنم با صفاست در نگاهش با دل من جمله هاست یک فرشته ناظر این ماجراست شاعر:محمد مصدق ...
31 شهريور 1392