شيريني زباني ديروز فرنيا در مهد
ديروز كه رفتم فرنيا را از مهد بگيرم مدير مهد گفت امروز كلي از دست فرنيا خنديديم و برام تعريف كرد مربي ميره سركلاس و يك بچه جديد را به بچه ها معرفي ميكنه مربي: اين دوست جديدتون است اسمش كاوه است ميره كنار طاها ميشينه فرنيا: گاوه همان كه ما ما ميكنه؟ طاها: نخيرم اصلا دوست من ما ما نميكنه فرنيا: چرا گاوا همشون ما ما ميكنند و خلاصه اين ميشه دعواي بين طاها و فرنيا و مربيها دخالت ميكنند و انها را از هم جدا ميكنند شب توي خانه من براي بابايي جريان را يواشكي تعريف كردم و بعد بلند گفتم بابايي امروز يك دوست جديد توي مهد براي بچه ها امده فرنيا اسمش چي بود؟ فرنيا كمي فكر كرد و گفت امممممممممممممممم نميدونم شبيه گاوه بود مامان اسمش چي بود؟...