فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

از شیر گرفتن فرنیا

امشب شب سوم است که دختری از شیر مامان جدا شده خیلی خوب با این قضیه کنار امده فقط حسابی خوابش بهم خورده اخه با شیر مامان میخوابید حالا که نو نو نیست خانم گلی هم نمیخوابه نتیجه اینکه بجای خواب ظهر ؛ عصر حدود 5و 6 بیهوش میشه و این باعث میشه شبها تا 12بیدار باشه البته این را هم بگم فعلا تا تمام شدن اخرین قوطی شیر خشک در مهد هنوز یک وعده در روز شیر خشک میخوره خیلی نگران بودم اما بدون اینکه  نیازی باشه نو نو تلخ بشه یا زخم بشه با ندادن شیر دیگه بعد از دو شب حتی اسمش را هم نمیاره منتظرم بره مهد و خواب ظهرش هم با مهد درست بشه تا شبها دیگه راحت بخوابه اینو بگم شب اول ساعت 2نصفه شب بیدار شد و اب خواست تا لیوان را دادم به عادت همیشه خواست ...
7 مهر 1391

عكسهاي روز جمعه

فرنيا خانم ديگه اسباب بازيها واسش جالب نيست با وسايل خانه بازي ميكنه اما نميدونم چرا فرنيا دوست داره هرچيزي را با قاشق بخوره حتي چايي و اب قربون كتاب خوندنت برم در حال توضيح دادن كتابي كه خونده بود!!!! اينجا هم داره عكس بابايي را نگاه ميكنه و بعد هم بوسش كرد اما نتونستم از اين كارش عكس بگيرم اين عكسها هم مال روز جمعه است كه رفته بوديم خانه عزيز ميخواستم عوضش كنم كه ديگه برگرديم خانه اينقدر عميق خوابيده بود كه دلم نيامد تكانش بدم   ...
3 مهر 1391

عكسهاي طلا خانمي 1

سه شنبه خانه خواهر زندايي كه زندايي را پاگشا كرده بودند دعوت بوديم چون دفعه اول بود ميرفتيم خانه آنها راه را بلد نبوديم ترسيديم ترافيك باشه و خيلي زود راه افتاديم و در نتيجه خيلي زود رسيديم در نتيجه رفتيم پارك نزديك خانه شون اين هم عكساش اولين عكس العمل فرنيا در مقابل پارك اين هم بقيه عكسها فرنيا بعد از ماشين سواري ديگه هيچ بازي واسش جالب نبود اينجا از مرغ باغي (مرغابي) پياده شديم چشمش دنبال ماشين هاست بعد هم رفتيم مهماني و فرنيا شام كنار دايي نشسته بود چهار شنبه گذشته رفتيم عروسي  اين هم فرنيا خانمي با شال ماماني اينجا بغل عمو داوود نشسته فرنيا از سروصدا ا...
3 مهر 1391