فرنيا در خواب توي ماشين
بدون عنوان
دختر قشنگه مامان گفته بودم واسه 8ماهگيت رفتيم اتليه و ازت عكس گرفتيم وقتي عكسهات چاپ شد اتليه يك شاسي بزرگ از يكي از عكسات بهمون هديه داد عكس نماي نزديك چهره ات تو ان عكس را خيلي دوست داري توي اتاقت به ديوار زديم تو با ديدن عكس حسابي ذوق زده ميشي ديشب داشتي ميخوابيد و مامان بغلت كرده بود وراه ميرفت تا چشمت به عكس مي افتاد ذوق ميكردي بالاخره هم مامان مجبور شد از اتاقت بياد بيرون تا خوابت ببره
عكسهاي فرنيا و كتاب خواندن
بازم سورپرايزم كردي
سلام گل مامان ديروز سورپرايزمون كردي دخترم باي باي كردن ياد گرفته ديروز كه خانه عمو رفته بوديم هر كس از خانه ميخواست بره بيرون حاضر بودي بغلش بري بعد هم با بقيه باي باي ميكردي عزيز مامان روز 5شنبه هم توي خانه داشتم عكسهايي را كه توي دوربين بود ميريختم توي لب تاب امدي كنار مامان و بيچاره لب تاب كه اگه بابايي بود كمي اعتراض ميكرد اما خواستم از شيطنت هات عكس داشته باشم واسه همين اجازه دادم كمي بازي كني تا من هم ازت عكس بگيرم اما ديگه اجازه ندادي عكسهايي را كه گرفتم ازت بريزم روي فلش بايد تا فردا صبركني امشب بدمت دست بابايي باهاتبازي كنه و من هم عكسها را براي انتقال به سايت اماده كنم ...